يوهان گوتليب فيخته يا فيشه نظريه‏پرداز و فيلسوف آلماني در 19 مه 1762م در خانواده‏اي فقير در آلمان به دنيا آمد. وي داراي هوش و حافظه‏اي فوق‏العاده بود؛ به همين دليل مورد توجه يكي از اشراف و ثروت‏مندان قرار گرفت و در پرتو حمايت او به تحصيل در رشته الهيات در دانشگاه "يِنا" پرداخت. وي در اين هنگام با آثار و افكار امانوئل كانْتْ فيلسوف مشهور هم‏وطنش آشنا شد و از او تأثير زيادي پذيرفت. فيخته پس از مدتي به تدريس در دانشگاه مشغول شد و رهبري مكتب ايده‏آليسم جديد آلمان را برعهده گرفت. پيروان ايده آليسم يا خيال پرستي بر اين عقيده‏اند كه بسياري از اجسام، ساخته و پرداخته تصورند. خود فيخته كه از ابتدا، مسئله ارتباط مشيّت الهي با آزادي و اختيار انسانْ نظرش را به خود جلب كرده بود پس از مدتي، فلسفه را به دو دسته اعتقادي و اصالت تصور يا ايده‏آليسم تقسيم كرد. بر اساس فلسفه اعتقادي، شي‏ء، موجود است و تصورات و مفاهيم و تجربيات ما را معين مي‏كند و ذهن انسان محصول آن است. ولي در فلسفه ايده‏آليسم كه فيخته پيرو آن است، شي‏ء في نفسه وجود ندارد و تصورات و مفاهيم، مانند تخيلات، محصول خود ذهن است و ناشي از حس آزادي و اختيار است؛ به عبارت ديگر، در فلسفه ايده آليسم، ذهن انسان، آزاد و مختار است. فيخته هم‏چنين شرط اساسي هر دين را برآوردن مقتضيات و نيازمندي‏هاي مطلق قانون اخلاقي عنوان نموده است. بر اين اساس است كه فلسفه او، فلسفه اخلاقي محسوب مي‏گردد. با اين حال، يوهان فيخته بعدها هم‏چون سخنگوي وطن‏پرستان شد و از تفكرات فلسفي به ستايش شكوه‏مندي‏هاي فرهنگ آلماني پرداخت. فيخته كه استنباطش كلاً بر اساس واهي و افسانه‏اي تخيلات خود او قرار داشت مي‏گفت: آلمان‏ها نژاد خالص هستند و ديگر اقوام، نژاد مخلوط و از اين‏ها نتيجه مي‏گرفت كه تمامي جهان، جز آلمان، بر جاده زوال و تباهي سير مي‏كنند و اين تنها آلماني‏ها هستند كه مشعل تمدن را به پيش مي‏برند. فلسفه فيخته، راه را براي انديشه تفرعُن‏آميز "نژاد فرمان‏روا"ي هگل و فكر غير معقول "ابرمرد" نيچه و تصور وحشيانه "آلمان، برتر از همه" هيتلر، هموار ساخت. گسترش اين افكار در ساليان بعد باعث شد كه بين او و دانشگاه محل تدريسش اختلاف به وجود آيد؛ چرا كه آنان اعتقاد داشتند تعليمات فيخته با اصول ديانت منافات دارد. از فيخته آثار متعددي بر جاي مانده كه بنياد تحقيق علم، حقوق طبيعي و سرنوشت انسان از آن جمله‏اند. وي در سال‏هاي آخر عمر در برلين سكونت يافت و با تأسيس دانشگاه برلين به رياست آن دانشگاه انتخاب شد تا اين‏كه در 27 ژانويه 1814م بر اثر بيماري در 52 سالگي درگذشت.